باشد که روزی صداقت را بفهمیم...اما قبل از اینکه با یک دروغ قانع شویم.
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی...
چایت را بنوش...
نگران فردا نباش...
از گندمزار من و تو مشتی کاه می ماند برای بادها...
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم بوی خوش بابونه می خواهد
دلم یک باغ ِ پر نارنج
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِ صبح شالیزار
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد...
حذف کردن آدمها از زندگیتان به این معنی نیست که از آنها متنفرید,
معنای ساده اش این است که برای خودتان احترام قائلید...
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد ؛
مگر به " فهم و شعور "
مگر به " درک و ادب "
مهربانان …
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند و آن هنگامی است
که بخواهد دست کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او را بلند کند !
این قدرت تو نیست ؛
این " انسانیت " است.
زندگی کوچ همین چلچله هاست...به همین کوتاهی...
هیچ کس ویرانی ام را حس نکرد...
وسعت تنهاییم را حس نکرد...
آنکه با آغاز من مانوس بود...
لحظه پایانیم را حس نکرد.
تو فاصله انداختی بین من و من... من در سوگ من نشسته
دستم لرزید وقتی که خواستم خطوط نقاشی زندگی را زیباتر بکشم...
نمی شکستم امروز ؛اگر قلم مویم را در صبر زیاد غوطه ور کرده بودم.
ای غم انگیزترین..خوشحالی...
اگر برای مطمئن، در نا مطمئن خطر نکنی...